سخنان ونديداد
سخنان ونديداد
اَهوره مَزدا با سِپيتْمان زرتشت همپرسگي كرد و چنين گفت: من هر سرزميني را چنان آفريدم كه – هر چند بس رامشبخش نباشد – به چشم مردمانش خوش آيد.((ونديداد))
==============
سرشت جادو بدين گونه پديدار شود: از راه نگاهِ [افسوني]. پس هرگاه جادو گام پيش نهد و به افسون شيون بركشد، بيشتر كارهاي كشندهي جادويي پيش رود.((ونديداد))
===============
زميني كه ديرزماني كشت نشده بماند و بذري بر آن نيفشانند، ناشادكام است و برزيگري را آرزو كند؛ همچون دوشيزهاي خوشاندام كه ديرزماني بيفرزند مانده باشد و شوهري خوب آرزو كند.((ونديداد))
================
بشود كه موبد اين مَنْثَرهيِ وَرجاوَند را به مردمان بياموزد: «هيچ كس بي خوراك، توانِ آن ندارد كه به آيين اَشَه رفتار كند؛ توانِ آن ندارد كه برزيگري كند؛ توانِ آن ندارد كه فرزنداني پديد آورد. هر يك از آفريدگان جهان اَستومَند [= مادي، خاكي، جسماني] با خوردن زنده ماند و با نخوردن بميرد.»((ونديداد))
=================
كسي كه از بازگرداندن سپردهاي به دارندهاش، خودداري كند، كردارش بدان ماند كه آن سپرده را از دارندهاش دزديده باشد. تا هنگامي كه آن سپرده را در خانهي خويش نگاه دارد، هر روز و هر شب كه بدان دست زند و آن را از آنِ خويش بشمارد، بدان ماند كه ديگر بار آن را دزديده باشد.((ونديداد))
